مقایسه علم حضوری از منظر علامه طباطبایی و شهود از دیدگاه نل نادینگز و دلالت های تربیتی آن

نوع مقاله : علمی - پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی دکتری مدرسی معارف، دانشگاه تهران

2 استادیار دانشکده معارف و اندیشه اسلامی، دانشگاه تهران، تهران، ایران

10.30497/esi.2025.246989.1835

چکیده

«نگاه به درون» آغازی دوباره بر فرآیند تعلیم و تربیت است. علم حضوری از دیدگاه علامه طباطبایی و شهود از دیدگاه نل نادینگز هر دو در حد وسط نگاه به درون بیشترین قرابت مفهومی را دارند. علم حضوری، گونه‌ای از رؤیت و مشاهده بدون استفاده از ابزارهای حسی است. در این نوع از علم، شیء بدون واسطه نزد ما حاضر است. علامه معتقد است انسان موجودی خالی و تهی نیست، بلکه پُر از ظرفیت‌های نهفته است که هستی تجلی‌گاه آن است. از این رو، علامه اصالت را به علم حضوری می-دهد و دانش را از طریق علم حضوری محقق می‌داند. شهود نیز راهی برای شناخت است که در آن نفس ما با ابژه تماس مستقیم برقرار می‌کند. شهود، مانند دیدن بدون واسطه، واقعیت را مقابل ما به تصویر می‌کشد. اگر نگاه هستی‌شناسانه علامه به علم حضوری و نگاه ابزاری نادینگز به شهود در فرآیند تعلیم و تربیت به کار بسته شود، نقطه شروع آموختن، خود فراگیر خواهد بود.

در این نوشتار، دیدگاه‌های دو اندیشمند در حوزه تعلیم و تربیت، با روش تطبیقی-تحلیلی، استخراج و توصیف شد. سپس با بررسی تطبیقی این دیدگاه‌ها، الگوی منسجم با تأکید بر «نگاه به درون» ساخته شد. هر دو اندیشمند درصدد بودند که انسان را متوجه درون کنند و فرآیند تربیت و آموزش را از درون آغاز کنند. این در حالی است که امروزه تعلیم و تربیت صرفاً در تحمیل انبوهی از داده‌ها خلاصه ‌شده است. ابزار شناخت بودن، نقش تسهیلگری مربی، جنبه کاشفیت داشتن و نفس محور بودن ازجمله دلالت‌های تربیتی علم حضوری و شهود است. این دلالت‌ها نظام تعلیم و تربیت را از حالت وضع، جعل و تحمیلی بودن خارج می‌کند و کاربست آن فرآیند علم‌آموزی و تربیت را برای فراگیر تسهیل می‌کند.

کلیدواژه‌ها

موضوعات